به گزارش بانک اول به نقل از ایبنا این روزها نظام بانکی کشور در صدر اخبار است؛ از بالا بودن نرخهای سود بانکی نسبت به تورم گرفته تا خبر تجمعات گاه و بیگاه سپردهگذاران برخی از موسسات اعتباری برای باز پس گرفتن سپردهها، به صورت مداوم توجه رسانهها را به خود جلب کرده است. یکی از داغترین این مباحث، موضوع ادغام (Merger) برخی از موسسات و بانکها با هم به عنوان راهحلی مناسب برای نجات آنهایی است که در معرض تنگناهای مالی شدید و ورشکستگی هستند. البته به نظر میرسد آنچه در حال حاضر برای نظام بانکی کشور لازم است مورد توجه قرار گیرد، تملیک و تصاحب (Acquisition) میباشد.
دو عمل «ادغام» و «تملیک و تصاحب» در دنیا به عنوان راهحلهایی برای بحرانهای بانکی و نجات برخی از بانکهای در معرض ورشکستگی مطرح هستند. علیرغم وجود شباهتهایی بین دو راهکار مذکور، تفاوتهای مهمی بین این دو وجود دارد.
ادغام زمانی اتفاق میافتد که دو نهاد مالی مستقل مانند دو بانک نیروهای خود را برای ایجاد یک سازمان جدید بر روی هم میگذارند؛ این در حالی است که تملیک و تصاحب به در اختیار گرفتن کامل یک بانک یا نهاد مالی توسط بانکی دیگر اطلاق میشود. در تملیک و تصاحب، هیچ نهاد یا سازمان جدیدی خلق نمیشود؛ بلکه اغلب سازمان یا بانک و موسسه کوچکتر منحل شده و داراییهای آن به تملک بانک بزرگتر درمیآید.
به این ترتیب، در بین عامه مردم تملیک و تصاحب بار معنایی منفی داشته و غالباً به آن به چشم ضعف سازمان منحل شده در کنترل داراییهای خود و نجات از شرایط بحرانی مینگرند. به همین دلیل، معمولاً بانک یا موسسه اعتباری منحل شده و تحت تملک بانک بزرگتر از این راهکار به عنوان ادغام نام میبرد.
از نظر فنی و قانونی در ادغام دو بانک، آنها به یک نهاد واحد یکپارچه با ساختار مدیریتی و مالکیت جدید تبدیل میشوند که معمولاً این مالکیت با مشارکت سهامداران و مالکین قبلی هر دو بانک شکل میگیرد. این در حالی است که در تملیک و تصاحب، یک بانک به طور کلی صاحب بانک دیگر شده و تمام اموال و داراییها و نیز مدیریت بانک تحت تصاحب در اختیار بانک خریدار قرار میگیرد. به عبارت دیگر، در تملیک و تصاحب، سازمان یا بانک جدیدی به وجود نمیآید و بانک کوچکتر منحل شده و داراییهای آن به بانک خریدار منتقل میشود؛ در حالی که در ادغام، بانک جدیدی خلق میشود.
معمولاً انگیزهها برای ادغام با دلایلی که برای تملیک و تصاحب بیان میشود متفاوت است. اغلب، بانکها بنا به دلایلی همچون کاهش رقابت یا افزایش کارایی عملیاتی به دنبال ادغام میروند و با این کار اندازه و سهم بازار بانک جدید به مراتب بالاتر از هر یک از دو بانک ادغامشده میشود.
بنابراین، برای اینکه هدف از ادغام حاصل شود معمولاً دو بانک باید در شرایط کمابیش مشابهی از نظر سودآوری، زمینه فعالیت و غیره باشند تا بتوان ساماندهی مجدد و ادغام را با کمترین چالش به انجام رساند. به این ترتیب به نظر میرسد ادغام یک موسسه اعتباری یا بانک ورشکسته با یک بانک بدون مشکل ذاتاً امکانپذیر نباشد؛ چرا که بانک موفق و سهامداران آن حاضر نخواهند بود در مذاکرات و چانهزنیها در موقعیتی برابر با بانک مشکلدار حاضر شده و موقعیت فعلی و البته اعتبار تجاری خود را با ادغام در معرض خطر قرار دهند.
ادغام یک یا چند موسسه یا بانک مشکلدار و در معرض ورشکستگی با بانک یا موسسهای موفق، بدون توجه به صورتهای مالی و داراییهای آنها، میتواند به راحتی تمام موسسات یا بانکهای ادغامشده را دچار مشکل و بحران کند. در واقع، تجارب موجود به خوبی نشان میدهد که ادغام چند موسسه اعتباری دارای مساله و مشکل با چند موسسه بدون چالش ولی ضعیف و کوچک، میتواند تمام آنها را تحت فشار قرار داده و به صورت محملی برای سرایت مشکلات مالی درآید.
در پایان لازم به ذکر است که ادغام بدون برنامهریزی و امکانسنجی برای حل مشکلات و چالشهای مالی، میتواند نهادهای مالی را با مسائل جدیدی دست به گریبان کرده و بر مشکلات قبلی بیافزاید؛ کما اینکه ادغام صحیح میتواند بسیاری از مشکلات شبکه بانکی را برطرف کند. بنابراین، سیاستگذاران نظام بانکی کشور باید بین «ادغام» و «تملیک و تصاحب» تمایز قائل شده و در نظر داشته باشند که هر یک از این دو کاربردهای خاص خود را داشته و بدون ارزیابی دقیق از وضع موجود و چشمانداز آینده نمیتوان از ادغام به عنوان راهحلی برای رفع موانع موجود بر سر راه موسسات اعتباری و بانکهای مشکلدار بهره برد.
ایلناز ابراهیمی؛ صاحبنظر پولی و بانکی
دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید