انتخاب هرکدام از این سه گزینه تا حد زیادی مشخص خواهد کرد که انسان به دنبال کدام کاربردهای هوش مصنوعی در آینده است. به‌‌‌عنوان ‌‌‌مثال، در سال‌‌‌های اخیر گرایش روزافزونی برای تولید و استفاده از ماشین‌‌‌های خودران که توسط هوش مصنوعی هدایت و کنترل می‌شود در سراسر جهان مشاهده ‌‌‌شده است.

این بدان معناست که گزینه دوم از سه گزینه مطرح شده، در زمینه خودروسازی و ماشین‌‌‌سواری، مورد نظر بسیاری از انسان‌‌‌ها بوده است و در آینده این روند سرعت و دامنه بیشتری پیدا خواهد کرد، چراکه بسیاری از انسان‌‌‌ها پذیرفته‌‌‌اند هوش مصنوعی می‌تواند راننده بهتر و مطمئن‌‌‌تری نسبت به انسان باشد.

بنابراین، چه ‌‌‌بهتر که در زمانی که راننده احساس خستگی می‌‌‌کند یا از تمرکز کافی برای کنترل ماشین برخوردار نیست وظیفه رانندگی در خیابان‌‌‌ها و جاده‌‌‌ها را به هوش مصنوعی بسپارد.

گاهی اوقات سپردن کارها به هوش مصنوعی و صرف ‌‌‌نظر کردن از عاملیت انسانی می‌تواند گزینه بهتری باشد. به‌‌‌عنوان‌‌‌مثال، دانشمندان و محققان وقتی دیدند که هوش مصنوعی توانسته بهتر از زبده‌‌‌ترین و مجرب‌‌‌ترین پزشکان و دانشمندان در زمینه تشخیص زودهنگام انواع سرطان‌‌‌ها عمل کند و این کار را با نهایت دقت انجام دهد، تصمیم گرفتند این فرآیند را بر عهده هوش مصنوعی بگذارند و به این ‌‌‌وسیله جان خیلی‌‌‌ها را نجات دهند.

 این یعنی انتخاب گزینه سوم از گزینه‌‌‌های مطرح شده. اگر بخواهیم نمونه‌‌‌ای از تلاش انسان برای محدودسازی هوش مصنوعی و انتخاب گزینه اول از سه گزینه مطرح شده را ذکر کنیم، می‌توانیم به تلاش‌‌‌های صورت گرفته در سطوح ملی، منطقه‌‌‌ای و حتی جهانی برای محدودسازی استفاده از هوش‌مصنوعی در حوزه‌‌‌های نظامی و حفظ کنترل و عاملیت انسان در این زمینه اشاره کنیم که با جان انسان‌‌‌ها و حیات بشر پیوندی ناگسستنی دارد.

به عقیده اکثر کارشناسان و صاحب‌‌‌نظران حوزه هوش مصنوعی، این تصمیمی درست و هوشمندانه است.

به‌‌‌هرحال، هوش مصنوعی در حال دگرگون ساختن رویکردهای ما در زمینه آنچه آموخته‌‌‌ایم و می‌‌‌آموزیم بوده و جهان ما را به سمتی هدایت می‌‌‌کند که آن دانشی ارزش توجه را دارد و قابل ‌‌‌اعتناست که به واسطه جمع‌‌‌آوری و بررسی داده‌‌‌ها و استخراج دیدگاه‌‌‌های منطقی و معقول از طریق مشاهده به ‌‌‌دست‌‌‌ آمده باشد.

در چنین دورانی، بهترین و ایده‌‌‌آل‌‌‌ترین نوع حقیقت همان چیزی است که بتوان آن را با کمک آزمایش به اثبات رساند.

 بنابراین می‌توان گفت که در عصر هوش مصنوعی، مفهوم دانش به سطح بالاتری ارتقا پیداکرده و فقط آن چیزی را می‌توان دانش در نظر گرفت که در نتیجه شراکت و همکاری انسان و ماشین به ‌‌‌دست‌‌‌ آمده باشد.

در واقع ما انسان‌‌‌ها فقط می‌توانیم با همکاری ماشین‌‌‌ها و الگوریتم‌‌‌های کامپیوتری برآمده از هوش مصنوعی به دانش جدید دست‌‌‌ یابیم. برای کسب دانش طبق تعریف جدید آن، باید حجم عظیمی از داده‌‌‌ها و اطلاعات را جمع‌‌‌آوری، پردازش و تحلیل کرد تا در نهایت به الگویی معنادار و منطقی دست‌‌‌ یافت که همان دانش واقعی و مورد اعتماد خواهد بود و چنین کاری از عهده انسان به‌‌‌تنهایی برنمی‌‌‌آید.

 هوش مصنوعی کامل

آیا انسان و هوش مصنوعی در حال نزدیک شدن به یک واقعیت از دو نقطه آغازین متفاوت هستند و آیا در مسیر حرکت به سمت واقعیت همدیگر را تقویت می‌‌‌کنند؟

یا اینکه مسیر رسیدن آنها به واقعیت هیچ‌‌‌گاه همدیگر را قطع نمی‌‌‌کند و یکی می‌‌‌کوشد تا با استدلال و تفکر منطقی به واقعیت دست یابد و دیگری با الگوریتم و محاسبات پیچیده؟ اگر چنین است، کدام‌‌‌ یک زودتر و مطمئن‌‌‌تر به مقصد خواهد رسید؟

بشر از دیرباز در تلاش بوده با رسیدن به تکامل و شناخت کامل جهان بر آن تسلط یابد. اما در دوران جدید این جست‌‌‌وجوی انسان برای شناخت کامل جهان کاملا دگرگون‌‌‌ شده است، چراکه این بار انسان از نیروی دیگری به نام هوش مصنوعی برای شناخت کامل جهان کمک گرفته است.

 در طرف مقابل، هوش مصنوعی در حال تکامل است و حضور قدرتمند آن اهداف بزرگ‌تر و جامع‌‌‌تری را دنبال می‌‌‌کند و خودش می‌‌‌کوشد با تجربه کردن پدیده‌‌‌های مختلف جهان، کلیت جهان را درک کرده و بشناسد و بر دامنه و عمق دانش خود بیفزاید.

این پازل هنگامی پیچیده‌‌‌تر می‌شود که بدانیم ایده «هوش مصنوعی کامل» یا AGI در حال تحقق یافتن است و به‌‌‌زودی ما باهوش مصنوعی همه‌‌‌فن‌‌‌حریفی روبه‌‌‌رو خواهیم بود که نه‌‌‌تنها قادر است وظایفی که انسان برای او تعیین کرده را به بهترین شکل ممکن انجام دهد، بلکه قادر است بسیاری از کارکردهایی که تا چندی قبل انجام آنها فقط از انسان‌‌‌ها برمی‌‌‌آمد را نیز بر عهده بگیرد و خودش یکسری اهداف و وظایف برای خودش تعریف کند.

همین توانایی شگفت‌‌‌انگیز و نامحدود هوش مصنوعی کامل موجب شده تا خیلی‌‌‌ها به این فکر بیفتند که باید به‌‌‌سرعت نسبت به محدودسازی هوش مصنوعی کامل اقدام کنند و یکسری حدود و موانع بر سر راه فعالیت آن ایجاد کنند.

به‌‌‌طورکلی، چنین به نظر می‌رسد که به همان اندازه که تحقق هوش مصنوعی کامل یک دستاورد و پیشرفت بزرگ برای علم بشر محسوب می‌شود، به همان اندازه نگران‌‌‌کننده و تهدیدآمیز نیز هست و انسان از این بیم دارد که هوش مصنوعی کامل به چنان ‌‌‌قدرتی دست یابد که بر قدرت انسان برتری پیدا کند و کسی را یارای مقابله با آن نباشد.

علاوه بر این، نیاز مبرمی به شکل‌‌‌گیری «اخلاقیات هوش مصنوعی» احساس می‌شود، زیرا صرف‌‌‌نظر از اینکه موضع نهایی انسان در قبال هوش مصنوعی چه باشد، در آینده او در جهت همکاری با هوش مصنوعی گام برمی‌‌ دارد یا خیلی از کارها را به ماشین‌‌‌ها می‌‌‌سپارد.

چه بخواهیم و چه نخواهیم هوش مصنوعی حضوری پررنگ و قدرتمندانه در آینده ما انسان‌‌‌ها خواهد داشت و نبود ملاحظات و قید و بندهای اخلاقی در ارتباط با آن می‌تواند بسیار خطرناک و فاجعه‌‌‌بار باشد. پس حتما باید به چارچوب‌‌‌های اخلاقی مشخصی برای تصمیم‌گیری و اقداماتی که در آینده توسط هوش مصنوعی صورت خواهد گرفت، اندیشیده شود.