هنر درمانی، یک رشته ترکیبی است که عمدتاً تحت تأثیر رشتههای هنر و روانشناسی قرار دارد، و از خلاقیت، آثار هنری خلقشده در درمان و آثار هنری برای کمک به افراد تحت درمان برای توسعه خودآگاهی، کشف احساسات، رسیدگی به تعارضات عاطفی حلنشده استفاده میکند. مهارت های اجتماعی را بهبود می بخشد و عزت نفس را بالا می برد. هدف اصلی هنردرمانی کمک به افرادی است که با چالش های عاطفی و روانی مواجه هستند، به رفاه شخصی و سطوح بهبود یافته عملکرد دست یابند. نه تجربه هنری قبلی و نه توانایی هنری طبیعی برای درمان موفقیت آمیز ضروری نیست، و هر فردی که به دنبال کمک از یک متخصص باشد می تواند از هنردرمانی بهره مند شود.
تاریخچه و توسعه هنردرمانی
هنردرمانی به عنوان وسیله ای برای ارتباط، بیان خود، تعامل گروهی، تشخیص و حل تعارض در طول تاریخ مورد استفاده قرار گرفته است. برای هزاران سال، فرهنگها و مذاهب در سراسر جهان استفاده از بتها و طلسمهای حکاکیشده، و همچنین نقاشیها و نمادهای مقدس را در فرآیند درمان گنجاندهاند. استقرار هنر درمانی به عنوان یک رویکرد درمانی منحصر به فرد و پذیرفته شده عمومی، اخیراً در اواسط قرن بیستم اتفاق افتاد. ظهور هنردرمانی به عنوان یک حرفه به طور مستقل و همزمان در ایالات متحده و اروپا پدید آمد.
اصطلاح «هنر درمانی» در سال 1942 توسط هنرمند بریتانیایی آدریان هیل ابداع شد که در دوران نقاهت از سل به فواید سلامتی نقاشی و طراحی پی برد. در دهه 1940، چندین نویسنده در زمینه روانشناسی شروع به توصیف کار خود با افراد تحت درمان به عنوان “هنر درمانی” کردند. از آنجایی که در آن زمان هیچ دوره رسمی هنر درمانی یا برنامه آموزشی در دسترس نبود، این ارائه دهندگان خدمات درمانی در رشته های دیگر آموزش دیده بودند و توسط روانپزشکان، روانشناسان یا سایر متخصصان مراقبت از سلامت روان نظارت می شدند.
توسعه دهندگان هنردرمانی
مارگارت نائومبورگ، هانا کویتکووسکا، فلورانس کین، ادیت کرامر و الینور اولمان پنج نویسنده تاثیرگذار دهه 1940 بودند که سهم قابل توجهی در توسعه هنردرمانی به عنوان یک رشته شناخته شده داشتند.
مارگارت ناومبورگ که اغلب به عنوان “مادر هنردرمانی” توصیف می شود، مدرسه والدن را در شهر زادگاهش نیویورک در سال 1915 تأسیس کرد. او به طور گسترده به عنوان بنیانگذار اصلی جنبش هنردرمانی آمریکا شناخته می شود. نائومبورگ معتقد بود کودکانی که به آنها اجازه داده می شود خود را خلاقانه بیان کنند و موضوعات مورد علاقه خود را دنبال کنند، رشد سالم تری را تجربه خواهند کرد.
ناومبورگ تحت تأثیر جنبش روانکاوی رایج در آن زمان، شروع به تلقی فرآیند خلاق به عنوان روشی شبیه به بیان کلامی کرد – ابزاری برای کشف افکار و احساسات سرکوب شده، ناخودآگاه – او معتقد بود زمانی که بیان نمادین حالت ذهنی یک فرد با جنبه های شناختی و شفاهی تجربه ترکیب شود، درمان می تواند اتفاق بیفتد. اعتقاد بر این بود که هر دو این بیان و شفا می توانند در یک جلسه هنر درمانی رخ دهند. او چندین کتاب تأثیرگذار در مورد هنر درمانی نوشت، از جمله مطالعات او، رفتار کودکان مشکل دار به عنوان ابزاری برای تشخیص و درمان (1947)، هنر اسکیزوفرنی: معنای آن در روان درمانی (1950)، و هنر درمانی پویا گرا: اصول و کاربرد (1966) هستند.
این منابع و سایر انتشارات توسط همکاران برجسته در این زمینه هنوز هم امروزه به عنوان منابع اصلی در ادبیات هنر درمانی مورد استفاده و ارجاع قرار می گیرند.
هانا کویتکوفسکی، یکی دیگر از مشارکت کنندگان اصلی، در لهستان متولد شد و در سراسر اروپای شرقی تحصیل کرد. کویتکوفسکی که یک مجسمهساز و هنرمند با استعداد بود، سرانجام به ایالات متحده نقل مکان کرد و در مؤسسه ملی بهداشت روان شروع به کار کرد، جایی که با معرفی هنر در جلسات درمانی که با خانوادهها انجام میداد، شکاف بین علاقه و حرفهاش را پر کرد.
در نتیجه این جلسات، کویتکوفسکی بیان خلاقانه نقاشی را یافت تا به اعضای خانواده اجازه دهد تا نقش و موقعیت خود را در خانواده بهتر شناسایی کنند. او همچنین مزایای درمانی قابل توجهی را در فرآیند نقاشی مشاهده کرد. اگرچه او در ابتدا امیدوار بود که از هنر درمانی خود برای کمک به درمان افرادی که با چالش های فکری روبرو هستند استفاده کند، اما کویتکووسکا کشف کرد که تکنیک او برای خانواده ها و افرادی که با مشکلات و اختلالات روانی متوسط روبه رو هستند نیز تاثیرگذار است.
دیگر مشارکتکنندگان عبارتند از فلورانس کین، یک مربی هنری که از روشهای آموزشی با تأکید بر اهمیت بیان هنری آزاد و تشویق خلاقیت عاطفی استفاده میکند، و ادیت کرامر، که رویکرد فرآیندمحورتر هنر بهمثابهدرمانی را پیشنهاد میکند که اهداف حمایت از نفس را تعریف میکند. کمک به توسعه هویت و تقویت رشد. سرانجام، النور اولمن اولین مجله هنردرمانی را در ایالات متحده تأسیس کرد و یکی از اولین برنامه های آموزشی را در این زمینه آغاز کرد.
مشکلات که توسط هنردرمانی درمان می شود!
نشان داده شده است که هنردرمانی برای افراد در هر سنی مفید است. تحقیقات نشان می دهد که هنر درمانی می تواند ارتباط و تمرکز را بهبود بخشد و می تواند به کاهش احساس انزوا کمک کند. همچنین نشان داده شده است که این نوع درمان منجر به افزایش عزت نفس، اعتماد به نفس و خودآگاهی می شود.
نتایج مثبت در هنردرمانی اغلب ممکن است توسط افرادی که با مشکلاتی مانند موارد زیر روبرو هستند به دست آید:
- اضطراب (درمان اضطراب شدید)
- افسردگی (دکتر درمان افسردگی)
- وابستگی به مواد
- فشار
- استرس پس از سانحه
- بیش فعالی کمبود توجه
- مسائل مربوط به سالمندی و سالمندی
- سرطان
- خستگی شفقت
- بیماری قلبی
- بی اشتهایی
- بولیمیا
- سایر اختلالات خوردن
- اختلالات شناختی
- مسائل خانوادگی یا روابط
از آنجایی که هنر درمانی به افراد اجازه می دهد تا احساسات خود را در مورد هر موضوعی از طریق کار خلاقانه و نه با گفتار بیان کنند، اعتقاد بر این است که به ویژه برای کسانی که احساس می کنند با احساسات و عواطف خود ارتباطی ندارند مفید است. افرادی که در بحث کردن یا به خاطر سپردن تجربیات دردناک مشکل دارند، ممکن است هنر درمانی را مفید بدانند.
تحقیقات اخیر نشان می دهد که هنر درمانی ممکن است به افرادی که مبتلا به اسکیزوفرنی تشخیص داده شده اند کمک کند تا برخی از علائم خود را بهبود بخشند، اگرچه آزمایشات هنوز در حال انجام است.
تکنیک ها و تمرین های هنردرمانی
هنردرمانگران معمولاً درک جامعی از تأثیری که فرآیند خلاقانه می تواند بر افرادی که در درمان هستند داشته باشد، دارند. هنردرمانگران اغلب از نظریه های روانشناختی، معنوی و هنری در ارتباط با تکنیک های بالینی برای دستیابی به نتیجه درمانی مورد نظر استفاده می کنند. این رویکرد حتی برای افراد غیرکلامی و هنرمندان حرفه ای مفید است. تکنیک های رایج مورد استفاده در هنردرمانی عبارتند از:
- رنگ آمیزی
- نقاشی با انگشت
- دودلینگ
- خطاطی
- مجسمه سازی
- طراحی
- استفاده از خاک رس قالب گیری
- کنده کاری
- ساخت سفال
- ساخت کارت
- استفاده از منسوجات
- ساخت کلاژ
هنردرمانی می تواند به افراد کمک کند تا افکار، احساسات و تجربیاتی را بیان کنند که ممکن است صحبت کردن در مورد آن ها دشوار باشد. در یک مطالعه در سال 2004، ابتدا با سی و دو زن مبتلا به بیماری قلبی مصاحبه شد و سپس از آنها خواسته شد که بیماری را به صورت جداگانه با نقاشی توضیح دهند. نقاشی های حاصل، به سه دسته گروه بندی شدند: (1) قلب در مرکز، (2) قلب در بدن زنده، و (3) بیماری قلبی به عنوان یک بیماری اجتماعی. استفاده از رنگ، آرایش فضایی، و ترکیب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، و نقاشیها در نهایت به متخصصان مراقبتهای بهداشتی کمک کرد تا درک بهتری از نحوه درک هر زن از وضعیت خود داشته باشند و بینشی در مورد نحوه بهترین برخورد با هر مورد ارائه کردند.
تکنیکهای لمسی، مانند کار با قالبگیری خاک رس، ممکن است پناهگاهی برای احساسات باشد. همچنین نشان داده شده است که این فعالیتها در آشکار کردن مطالب ناخودآگاه، آزادسازی کاتارتیک و ترویج بیان کلامی مؤثر هستند.
مطالعهای که در آن زنان مبتلا به سرطان تشویق شدند تا در تمرینها و تکنیکهای مختلف هنرهای تجسمی شرکت کنند، نشان داد که شرکتکنندگان از چهار راه کلیدی بهرهمند شدند. در حالی که زنان در ابتدا تعدادی از چالشهای مرتبط با بیماری مانند از دست دادن اعتماد به نفس، از دست دادن خواب، و تغییر روابط اجتماعی را تجربه کردند، پس از مطالعه آنها افزایش تمرکز بر تجربیات مثبت زندگی، افزایش ارزش خود، حفظ هویت اجتماعی را گزارش کردند. بر خلاف تعریف سرطان)، و افزایش توانایی برای بیان احساسات خود به شیوه ای نمادین.
گزارش های بالینی متعدد دیگری از مزایای هنر درمانی حمایت کرده اند. افراد مبتلا به بیماری مزمن، سلامت و رفاه بهتری را گزارش کرده اند و افراد مبتلا به سرطان سینه کاهش احساسات منفی و افزایش احساسات مثبت را گزارش کرده اند. علاوه بر این، افرادی که تحت درمان همودیالیز قرار میگیرند، افسردگی را کمتر گزارش دادمد، و افرادی که تحت تأثیر نامطلوب تروما قرار گرفته بودند، سطوح پایینتری از استرس، خستگی کمتر دلسوزی و افزایش حس هدف را گزارش کردهاند.
منبع: ذهن آرا
دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید