نقش نقدشوندگی و احساسات سرمایهگذاران بر بازدهی سهام
دو عامل نامرئی خروج بورس از ریل منطق
بازار سرمایه ایران در سالیان اخیر بارها چهرهای متناقض از خود نشان داده است؛ گاهی ظرف چند ماه شاخص کل جهشهای چشمگیر را تجربه کرده و گاهی در زمانی کوتاه سقوط کرده است.

بازار سرمایه ایران در سالیان اخیر بارها چهرهای متناقض از خود نشان داده است؛ گاهی ظرف چند ماه شاخص کل جهشهای چشمگیر را تجربه کرده و گاهی در زمانی کوتاه سقوط کرده است.
به گزارش بانک اول این نوسانات پرشتاب، بسیاری از تحلیلگران را به این نتیجه رسانده که رفتار بورس تنها با عوامل اقتصادی و بنیادی توضیح داده نمیشود. در کنار متغیرهای سنتی مانند سودآوری شرکتها، نرخ بهره و تورم، احساسات و ادراک سرمایهگذاران نیز نقش مهمی در شکلدهی به رفتار بازار ایفا میکند. واقعیت آن است که تصمیمگیری در بازارهای مالی، همیشه بر پایه منطق و تحلیل نیست؛ بلکه میتواند تحتتأثیر هیجانات، امید، ترس، شایعات و فضای روانی بازار قرار بگیرد. بویژه در بازارهای نوظهور مانند ایران که سهم معاملات سرمایهگذاران خرد بالاست، احساسات جمعی آنها میتواند به سرعت بازار را از مسیر واقعی خود منحرف کند. از سوی دیگر، نقدشوندگی سهام – یعنی توانایی خرید و فروش سریع داراییها بدون تغییر چشمگیر در قیمت – نیز بهعنوان یکی از شاخصهای سلامت بازار مطرح است. زمانی که نقدشوندگی پایین میآید، حتی اخبار مثبت نیز نمیتواند موجب رشد پایدار قیمتها شود، زیرا سرمایهگذاران در انجام معاملات با مانع روبهرو میشوند.
در چنین شرایطی، پرسش مهمی مطرح میشود: آیا احساسات سرمایهگذاران و نقدشوندگی بازار میتوانند بر بازده سهام در بورس تهران تأثیر بگذارند؟ و اگر پاسخ مثبت است، میزان و جهت این اثر چگونه است؟ برای یافتن پاسخ، پژوهشی با عنوان «بررسی تأثیر احساسات سرمایهگذاران و نقدشوندگی بر بازده سهام بورس اوراق بهادار تهران» توسط محسن عیشی راوندی، دکتر محمود معینالدین، دکتر اکرم تفتیان و مجید رستمی بشمنی انجام شده و نتایج آن در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است.
برای پاسخ به این سؤال، پژوهشگران دادههای ماهانه بازده سهام، شاخص احساسات سرمایهگذاران و نقدشوندگی را طی دوره فروردین ۱۳۹۲ تا خرداد ۱۴۰۱ بررسی کردهاند. پژوهشگران از روشهای آماری پیشرفته مانند حداقل مربعات پویا (DOLS) و حداقل مربعات پایدار (RLS) استفاده کردند تا اثرات بلندمدت این دو عامل بر بازدهی بازار را بسنجند. دادههای مورد استفاده از شرکتهای فعال در بورس تهران استخراج شده که پیش از سال ۱۳۹۲ پذیرفته شده و تا سال ۱۴۰۱ در بازار فعال بودهاند تا نتایج، تصویری دقیق از وضعیت کلی بازار ارائه دهد. برای محاسبه احساسات سرمایهگذاران از شاخص آرمز(ARMS) که یکی از پرکاربردترین اندیکاتورها در تحلیل تکنیکال به شمار میرود، استفاده شده است.
نتایج تحقیق بهروشنی نشان میدهد که احساسات خوشبینانه سرمایهگذاران تأثیر مثبت و معناداری بر بازده سهام دارد. به عبارت دیگر زمانی که احساسات سرمایهگذاران مثبت است و سرمایهگذاران خوشبینی بیشتری نسبت به آینده دارند، تقاضا برای سهام افزایش مییابد و بازدهی سهام رشد میکند. در مقابل، زمانی که دیدگاه سرمایهگذاران نسبت به آینده منفی میشود، این احساسات منفی میتواند مانند ترمزی قوی عمل کند و باعث افت بازدهی سهام شود.
از سوی دیگر، نقدشوندگی سهام تأثیری مثبت و معنادار بر بازده دارد؛ بدین معنا که هرچه خرید و فروش سهام دشوارتر شود، بازده سهم کاهش مییابد. در شرایطی که نقدشوندگی در سهمی پایین است، سرمایهگذاران تمایل کمتری به نگهداری آن سهم دارند، زیرا نگراناند در زمان نیاز، نتوانند دارایی خود را سریع به پول نقد تبدیل کنند. در نتیجه، ارزش سهام در چنین شرایطی افت میکند. برعکس، افزایش نقدشوندگی میتواند موجب اطمینان خاطر بیشتر سرمایهگذاران شده و به بازدهی بیشتر سهم کمک کند.
این پژوهش از منظر سیاستگذاری نیز میتواند حامل این پیام برای سیاستگذاران باشد که مدیریت احساسات سرمایهگذاران از طریق اطلاعرسانی شفاف و جلوگیری از انتشار اخبار غیرواقعی، نقش مهمی در ثبات بازار دارد. همچنین، افزایش نقدشوندگی از طریق توسعه زیرساختهای معاملاتی، کاهش هزینههای مبادله و هدایت نقدینگی از بازارهای موازی مانند ارز و طلا به بورس میتواند به رشد پایدارتر بازار سرمایه کمک کند.
در مجموع، نتایج نشان میدهد که ترکیب عوامل روانشناختی و مالی – یعنی احساسات سرمایهگذاران و نقدشوندگی – نقش مهمی در تعیین بازده سهام در ایران دارد. از اینرو، توجه به مدیریت هیجانات بازار و بهبود شرایط نقدشوندگی باید در دستور کار سیاستگذاران اقتصادی و نهادهای ناظر بازار سرمایه قرار گیرد تا از بروز نوسانات شدید و رفتارهای غیرمنطقی جلوگیری شود و مسیر رشد بازار به سمت ثبات و کارایی بیشتر هدایت گردد.