آثار حقوقی و قانونی عقد هبه و عقد صلح
عقد هبه و عقد صلح چیست + شباهت ها و تفاوتها
هبه و صلح در اصطلاح عامیانه شاید شبیه هم باشند لکن آثار حقوقی و قانونی که بر آنها مترتب می شود گوناگون می باشد.

تفاوت عقد صلح با عقد هبه
به گزارش بانک اول قبل از اینکه به تفاوت عقد صلح با عقد هبه بپردازیم باید ابتدا با معنای هبه و صلح آشنا شویم تا در ادامه تفاوت این دو را بهتر درک کنیم .
مفهوم هبه چیست ؟
هبه:بخشیدن مال به دیگری است
مفهوم صلح به چه معناست ؟
صلح:عقدی است که در خصوص اختلاف فی مابین دو نفر یا بیشتر منعقد میشود و موضوع اختلاف حل می گردد .
عقد صلح با عقد هبه چه تفاوتی دارد ؟
- صلح از دو طرف لازم است. اما هبه تحت شرایط مقرر در ماده 803 قانون مدنی قابل رجوع است.
- صلح می تواند معوض باشد. اما هبه مجانی است لکن شرط عوض می توان کرد.
- هبه تا زمان قبض اثری ندارد. اما صلح محاباتی قبل از قبض نیز عقدی است کامل و الزام آور.
- قبض عین موهوبه از طرف صغیر ممیز و سفیه صحیح است. لکن در عقد صلح فقط صلح محاباتی این ویژگی را دارد.
- صلح به تعبیر فقها سید العقود است و جای هر عقدی می نشیند. ولی هبه قالب خاص خودش را دارد.
- در عقد هبه شخصیت طرف علت عمده عقد می باشد. لکن در عقد صلح فقط در صلح محاباتی این ویژگی را می توان دید.
- برای صحت صلح طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد معامله را داشته باشند. ولی در هبه یک استثناء وجود دارد و آن در مورد صغیر و سفیه که می توانند صلح بلاعوض را قبول کنند و نیازی به وجود اهلیت نیست.
شباهت ها و تفاوتهای عقد هبه و عقد صلح
همانطور که در دو نوشته قبل بیان کردیم هبه و صلح در اصطلاح عامیانه شاید شبیه هم باشند لکن آثار حقوقی و قانونی که بر آنها مترتب میشود گوناگون می باشد.
این شباهت زمانی بیشتر بنظر می رسد که هبه بعنوان هدیه یا بخشش با صلح محاباتی مقایسه میشود که در آنجا نیز نوعی بخشش و هدیه دادن شکل میگیرد.زیرا که مال باارزش بالا در مقابل مالی با ارزش بسیار کم به شخصی صلح می شود .
این شباهت ها برخلاف ظاهر امر بسیار محدود هستند:
- هر دو عقد محسوب میشوند و تابع قوانین مربوطه
- خیارات فسخ باستثنائء خیار فریب یا تدلیس در آنها ورود پیدا نمیکند.
- در هر دو مورد سفیه یا صغیر نیز میتواند عمل قبض را انجام دهند.
در مقابل تفاوتهای این دو عقد بیشتر و متعدد میباشد.
صلح از دو طرف لازم است لکن هبه عقدی جایز محسوب میشود.
صلح می تواند معوض باشد لکن هبه مجانی است لکن همانطور که بیان کردیم ،شرط عوض می توان کرد.
عقد هبه تا زمان قبض اثری ندارد و شرط صحت هبه تملیک می باشد،اما صلح محاباتی قبل از قبض نیز عقدی است کامل و الزام آور.
قبض عین موهوبه از طرف صغیر ممیز و سفیه صحیح است لکن در عقد صلح فقط در صلح محاباتی این ویژگی وجود دارد و در سایر عقود صلح اهلیت لازم است.
برای صحت صلح طرفین باید اهلیت معامله و تصرف در مورد معامله را داشته باشندولی در هبه یک استثناء وجود دارد و آن در مورد صغیر و سفیه که می توانند صلح بلاعوض را قبول کنند و نیازی به وجود اهلیت نیست.
هبه و تفاوت آن با صلح
ماده 795 قانون مدنی در تعریف هبه می گوید {هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجانا" به شخص دیگری تملیک می کند}
بنابراین تعریف اولا" هبه عقد است ثانیا" از عقود معین است و تمام مشخصات آن را قانون معین کرده است ثالثا" از عقود تملیکی است، واهب به عنوان طرف ایجاب تملیک کننده و متهب طرف قبول دریافت کننده مورد هبه است رابعا" هبه مجانی است یعنی واهب از متهب عوضی نمی گیرد. خامسا" تنها مالی که در جابجا می شود عین موهبه نام دارد. در کتب فقها بجای هبه گاهی عطیه و نحله هم بکار رفته است.
شناخت کلی هبه
قانون مدنی تمام مسائل هبه را طی 13 ماده ( 795 الی 807) مطرح ساخته و احکام آن را بیان نموده است. هبه از حیث لغوی هم همان معنی اصطلاحی بخشش و تملیک بلاعوض را دارد .
در جامعه موارد دیگری هم دیده می شود که عنوان هبه را ندارد ولی نتیجه آن با هبه یکسان است مثل صدقه که آنهم تملیک مال به قصد قربت است و طرف بلاعوض آن را دریافت می کند، یا هدیه آنهم تملیک مال است بدون اینکه عوض داشته باشد و معمولا" به همراه تبریک یک موفقیت به طرف داده می شود.
کسی که خانه جدیدی خریده و در آن اقامت کرده یا ازدواجی صورت گرفته ، یا طفلی متولد شده یا به دلیل احترام به صاحب مقامی داده می شود. در عقد هبه مثل دیگر عقود باید شرایط اساسی عقد از قصد و رضا ، معین بودن مورد و اهلیت ماده 190 وجود داشته باشد ، باید توافق قصد و رضای طرفین به چیزی که دلالت بر قصد انشاء بنماید محقق گردد. از کلمه مالی که برای عین موهبه در ماده 795 آمده به نظر می رسد دین و منفعت و حق هم می تواند موضوع هبه قرار گیرد.
اگر عقد هبه به صورت داد و ستد واقع شد معاطاتی است و هرگاه طرفین خواهان ثبت رسمی عقد هبه باشند که در صورت غیر منقول بودن مال الزامی است باید سند در دفتر اسناد رسمی ثبت گردد تا مشمول مواد47و48 قانون ثبت باشد.
شناسایی طرفین عقد هبه
واهب: برابر ماده796 ق . م واهب باید برای معامله و تصرف در مال خود اهلیت داشته باشد و بر طبق ماده 797 واهب باید مالک ملکی باشد مه هبه می کند، با توضیحاتی که در باب عقود مختلف و مخصوصا" در مورد بیع داده شد شرایط دو ماده فوق از بدیهات است واهب باید عقل و بالغ و رشید باشد بعلاوه اهلیت تصرف داشته باشد بتواند عین موهبه را منتقل کند .
از تصرف آن قانونا" ممنوع نباشد اگر واهب ورشکسته بود اگر مال بازداشت اجرایی یا تأمین بود نمی تواند با عقد هبه آن را واگذار کند برابر ماده198 ق. م میگوید} ممکن است طرفین یا یکی از آنها به وکالت از غیر اقدام بنماید و نیز ممکن است یک نفر از طرف متعاملین این اقدام را به عمل آورد {واهب می تواند مال را به دیگری هبه کند و به وکالت از طرف متهب آن را قبول کند همچنان که شخص ثالث می تواند وکیل از طرف واهب و متهب باشد با این ترتیب ولی و قیم که نماینده قانونی موسی علیه هستند می توانند از مال خود به مولی علیه هبه نمایند و از طرف مولی علیه آن را قبول کنند ولی عکس آن را که هبه مال مولی علیه به خود را نمی توانند انجام دهند متهب ممکن است یک نفر یا چند نفر باشند و مالی را که هرکدام سهمی دارند به یک یا چند نفر هبه نمایند.
واهب باید مالک مالی باشد که هبه می کند با این عبارت ابتدا به نظر می رسد که هبه فضولی باطل است اما با اندکی دقت معلوم می شود هبه فضولی هم وقتی صحیح است که مالک اجازه دهد بنابراین وقتی هبه با قبض تحقق پیدا میکند طبعا" تایید مالک را هم بدنبال دارد.
متهب: متهب طرف قبول هبه است ، کسی است که از عقد هبه منتفع می شود ، برای صحت هبه باید متهب هم اهلیت داشته باشد ، قصد و رضای او هم شرط است، بنابراین صغیر غیر صمیز و مجنون نمی توانند متهب باشند اما صغیر ممیز و سفیه چون می توانند قصد انشاء بنمایند می توانند طرف عقد قرار گیرند زیرا صغیر ممیز و سفیه تصرفی در مال خود با قبول هبه ندارند می توانند قبول هبه بلاعوض کنند ، اما چنانچه در هبه شرط عوض شود و متهب در مقابل هبه تملیک مالی بنماید و یا تعهد به دادن مالی کند در این صورت از صلاحیت صغیر ممیز و سفیه هم خارج است. قبول ممکن است وسیله قیم ، ولی ، و یا وکیل صورت گیرد. متهب ممکن است یک نفر یا چند نفر باشند اگر چند نفر بودند و سهم هرکدام در هبه تعیین نشده باشد به نحو مساوی مالک عین موهبه هستند.
عین موهبه و شرط عوض
عین موهبه: عین موهبه مالی است که از واهب به متهب منتقل می شود، گفتیم این مال می تواند دین و منفعت باشد می تواند حق انتفاع ، ارتفاق و رهن و تحجیر باشد. اگر مورد هبه عین خارجی بود باید رد حین عقد موجود باشد.
مورد هبه ممکن است مفروز باشد یا مشاع مانند یک دانگ از خانه پلاک فلان مورد هبه می تواند کلی در معین باشد مثل یک خروار از آن خرمن که موجود است و در مشاهده خصوصیاتی که برای موهبه مورد بحث قرار گرفته به شرح ذیل است.
قابلیت قبض- ماده 798 تصریح نموده که هبه واقع نمی شود مگر با قبض متهب بنابراین شرط تحقق هبه قبض دادن عین موهوبه به متهب است نظر مشهور فقها هم همین است که قبض شرط صحت هبه است . شخصیت متهب در صحت قبض شرط نیست ، ممکن است وکیل یا نماینده متهب قبض نماید.
از خصوصیات قبض اینکه باید به اذن واهب باشد ، قبضی که بدون اجازه واهب صورت گرفته باشد اثری ندارد . داین نمی تواند طلب خود را به شخص ثالث هبه کند زیرا واهب نمی تواند آن را به قبض شخص ثالث بدهد. قبض عین موهوبه خصوصیتی را در بر ندار مثل قبض موقوفه ، قبض مورد انتفاع و تسلیم مبیع به مشتری می باشد . بنحوی باید قبض داده شود که امکان انواع تصرف را داشته باشد قبض به اختلاف مورد به کیفیات مختلفه است باید بنحوی باشد که عرفا" آن را قبض گویند.
معامله را از شرایط اساسی برای صحت معامله دانسته و ماده دیگری در قانون مورد هبه مردد را صحیح اعلام ننموده ناچار باید هبه ای را که مورد آن معین نباشد باطل دانست . مثلا" اگر کسی بگوید قلم یا دوچرخه را بخشیدم این عقد باطل است.
معلوم بودن مورد هبه – در این مورد بین فقها دو نظر در مقابل هم قرار دارد دسته ای معلوم بودن مورد هبه را شرط صحت عقد هبه می دانند و دسته ای معلوم نبودن را هم صحیح می دانند اما چون ماده 216 قانون مدنی می گوید مورد معامله باید مبهم نباشد مگر در موارد خاصه که علم اجمالی به آن کافی است و ماده ای نیست که علم اجمالی را در مورد هبه کافی بداند در نتیجه نمی توان هبه ای را که مقدار آن مجهول است صحیح دانست بهرحال قانون مدنی در مورد هبه در این قسمت ساکت است می توان گفت چون هبه معوض نیست معلوم نبودن نمی تواند به عقد صدمه وارد سازد.
شرط عوض در هبه
هبه عقدی است غیر معوض (( هبه ممکن است معوض باشد و بنابراین واهب می تواند شرط کند که متهب مالی را به او هبه کندیا عمل مشروعی را مجانا" به جا آورد)) با این ترتیب اصل این است که عقد هبه طبق تعریف غیر معوض باشد و استثناء هم می تواند در آن دیده شود و آن وقتی است که واهب شرط عوض نماید عوض به صورت بخشیده مالی با انجام عملی طبیعت عقد هبه مجانی بودن و بلا عوض بودن است شرط عوض هم آن را معوض نمی سازد مثلا" کسی اتومبیل خود را به پسر ارشدش هبه می کند در عین حال شرط می کند مه متهب به دو فرزند دیگر واهب زبان انگلیسی بیاموزد یا شخصی خانه خود را به دیگری هبه می کند و در آن شرط می کند که متهب اتومبیلش را به او بفروشد. شرط فروش اتومبیل در واقع عوض عین موهوبه که خانه است نمی باشد ولی به هر حال شرط می تواند باارزش باشد حتی ارزش آن معادل یا بیش از عین موهوبه باشد.
در هبه با شرط عوض دو عقد هبه صورت می گیرد. مالی را که واهب می بخشد و مالی را که متهب به او می دهد.شرط عوض در هبه می تواند به صورت شرط نتیجه باشد مثل آنکه شخصی دوچرخه خود را به برادرش می بخشد و شرط می کند که دوربین نتهب از آن واهب باشد. ممکن است به صورت شرط فعل باشد، دوچرخه را می بخشد به شرط اینکه در مسافرت او را همراهی نماید .
گاهی ممکن است شرط ضمن عقد هبه به صورت مطلق را داشته باشد دوچرخه را می بخشد به شرط آنکه کتهب چیزی به او بدهد که مورد شرط از حیث مقدار و نوع و وصف مشخص نیست . در این مورد هرچند که شرط مجهول است ولی چون جهل به آن موجب جهل به مورد هبه نمی شود شرط و عقد صحیح اند. وقتی در عقد هبه شرطی یا شرایطی وجود داشته باشد مقررات مربوط به احکام انواع شرط قابلیت اجرا پیدا می کند زیرا مقررات مربوط به شروط عالم است و مربوط به بعضی از عقود نیستند بنابراین اگر متهب حاضر به انجام شرط نباشد او را ملزم به انجام می نمایند و اگر ممکن نباشد به خروج او وسیله شخص دیگری انجام می دهند و اگر ممکن نباشد واهب می تواند هبه را فسخ کند در مورد فسخ لازم نیست که عین موهوبه باقی باشد بلکه دراین صورت واهب می تواند بدل مال موهوب را مسترد نماید.
تشابه ماهوی عقد صلح و هبه
- هر دو عقد هستند
- انواع خیارات در آنها راه ندارد مگر خیار تدلیس