سوال این است که افراد عادی که با IQهای فوقالعاده بالا متولد نشدهاند چه باید بکنند؟ آیا باید آرزوهای بزرگ خود را فراموش کنند؟ آیا تجربه، اخلاقکاری، انگیزه و سرسختی عاملی برای موفقیت به حساب نمیآید؟ در مورد توانایی شهود در افراد و چیزی که همه میگویند باید به آن اعتماد کرد، چه میتوان گفت؟ هنگامی که صحبت از موفقیت در کسبوکار است مطمئنا هوش یک موضوع بسیار مهم خواهد بود، اما عوامل دیگری نیز دخیل خواهند بود. بیشتر از آن چیزی که مردم فکر میکنند، ژنتیک نقش مهمی در میزان هوش دارد. همین امر برای بسیاری از عواملی که نتیجه کار شما را تعیین میکند، صادق است. به تعبیر کلاسیک «هوش» توانایی شما را در تفکر عینی و حل مشکلات و ظرفیت دانش نشان میدهد. در زمینه هوشمندی، انسان با یک پتانسیل خاص متولد میشود، اما متوجه میشود که این پتانسیل بر پایهی بسیاری از عوامل دیگر از جمله سلامت، تربیت، تجربه و رفتار استوار است.
برای مثال اگر شما برای کسب دانش مشتاق باشید، این یک مزیت بزرگ است. حال اگر محرک شما توسط والدین و معلمان تشویق و تسهیل شود، اشتیاق شما بیشتر میشود. بخش عمده توانایی ما برای حل مشکلات و تفکر انتقادی از آموزش و پرورش و تجربه به دست میآید. این تجربهاندوزیها در کنار هوش بهرهوری افراد را افزایش میدهد و آنها را برای گرفتن شغل مناسب آماده خواهد کرد. شما با DNAای متولد شدهاید که ۵/ ۹۹ درصد آن در میان همه انسانها مشترک است. فقط بخش کوچکی از برنامهنویسی ژنتیکی ما مسوول تفاوتهای صفات انسانی است. به عبارت دیگر این بخش کوچک تفاوتهای زیادی بین انسانها بهوجود آورده است. همه انسانها بدون محدودیت و شبکههای عصبی پویا متولد شدهاند و تمام آنچه را که تجربه میکنند و یاد میگیرند، پتانسیل ایجاد ارتباطات عصبی جدید را بهوجود میآورد و «هوش» را افزایش میدهد.
جالب اینجاست که سیستمهای هوشمند مانند واتسون، آمازون الکسا و اپل سیری شیوه یادگیری کم و بیش شبیه انسان دارند و واقعیت هوش مصنوعی (AI: Artificial Intelligence) که میتوانند واکنشهایی مشابه رفتارهای هوشمند انسانی از جمله درک شرایط پیچیده، شبیهسازی فرآیندهای تفکری و شیوههای استدلالی انسانی و پاسخ موفق به آنها، یادگیری و توانایی کسب دانش و استدلال برای حل مسائل را داشته باشند، جنجالهای زیادی را مطرح کرده است. آنها با شبکههای عصبی طراحی شدهاند که تقلیدی از مغز انسان است، برنامهنویسی تطبیقی به آنها اجازه میدهد که برای یادگیری به مقادیر زیادی اطلاعات در ابر (cloud) دسترسی پیدا کنند. هوش مصنوعی یاد میگیرد و تجربه میکند و دقیقتر میشود، درست مانند انسان!
سیستم دیگری به جز قوه تفکر در مغز انسان وجود دارد که سیستم لیمبیک نام دارد و مسوولیت بقای انسان را بهعهده دارد و همینطور مسوول پاسخ به محرکهای احساسی و عاطفی است. این پاسخ تنظیم آدرنالین هنگام ترس و تلاش برای زنده ماندن است و از طریق انتقالدهندههای قوی مانند دپامین و سروتونین این کار را انجام میدهد. عملکرد سیستم لیمبیک عمدتا ناخودآگاه است، اما در کنار مغز و قشر تفکر برای ارائه احساساتی که در رفتار انسان نقش مهمی دارند، کار میکند. هر گاه تصمیمی میگیرید یا براساس شهود یا غریزه رفتار میکنید این عقل و هوش شما نیست که تصمیم میگیرید؛ بلکه سیستم لیمبیک و توانایی شهود است که این کار را انجام میدهد.
مدیران موفقی مانند بیل گیتس، استیو جابز و مارک زوکربرگ بدون شک از این موهبت و مقادیر زیاد هوش برخوردارند؛ اما صفات و استعدادهای دیگری نیز دارند که تفکراتشان را تقویت و تکمیل میکند. بهعنوان مثال، آنها بهطور چشمگیر و وسواسگونهای بر کار خود متمرکز هستند. جابز در مصاحبهای در سال ۱۹۹۵ گفت: «من متقاعد شده ام که نیمی از آنچه کارآفرینان موفق را از افراد ناموفق متمایز میکند، استقامت و پشتکار است.» جابز هنگامی که جوان بود به هندوستان رفت و در آنجا به تمرین بودیسم و احیای غرایز خود پرداخت، این کار نقش مهمی در ایجاد محصول و نام تجاری اپل داشت.
بسیاری از افراد هوشمند را میشناسم که به هر دلیلی، هرگز به پتانسیل خود نرسیدهاند. بعضی از آنها بیشتر از کتاب استفاده میکنند تا از عقل سلیم، برخی دیگر محرک مناسب برای ریسک کردن و مسائل عاطفی نداشتند. برخی هم مخلوطی از این موارد هستند و من میدانم که بیش از ۱۱ میلیون ثروتمندی که در آمریکا هستند غولهای فکری نیستند و از هوش خود استفاده نکردهاند. مهم این است که اجازه ندهید مطالعات، کلیشهها و آنچه دیگران میگویند، شما را از رسیدن به خواستههای مهمتان دور کند. نقاط قوت خود را به حداکثر برسانید، ضعفهای خود را به حداقل برسانید و آنچه را که برای آن به دنیا آمدید، به دست بیاورید. زندگی همیشه آن چیزی است که خودمان از آن میسازیم.
نویسنده: Steve Tobak
مترجم: بهناز پذیرایی
دنیای اقتصاد
دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید