به گزارش بانک اول به نقل از ایسنا برنامه این هفته نشست دین و اقتصاد، بررسی نقش بانک مرکزی در رشد و توسعه اقتصادی کشور بود.
در ابتدای این نشست فرشاد مومنی اظهار کرد: نزدیک به ۱۷۰ سال پیش، مرحوم حاج امین ضرب در نامهای که به ناصرالدین شاه نوشته بود؛ ضمن ارایه یک تحلیل جامع ابراز شگفتی کرده بود از اینکه چرا بانکها در کشورهای اروپایی مهمترین نیروی محرکه و عامل رشد و توسعه اقتصادی هستند، در حالیکه به گواه گزارش وی به ناصرالدین شاه، طرز عمل بانکهای موجود در ایران در آن زمان نیروی محرکه سلطه روز افزون بیگانگان بر اقتصاد ایران و زمینگیر شدن تولیدکنندکان کشور است.
وی ادامه داد: نیم قرن پس از این نامه شومپیتر در کتاب خود شرحی بر نکته سنجیهای امینالضرب نوشت. امینالضرب ریشه مشکلات را نداشتن یک بانک ملی دانسته و عنوان کرده بود اگر شاه با ایجاد یک بانک ملی موافقت کند، وی آمادگی دارد ۵۰ درصد از هزینه لازم برای ایجاد یک بانک ملی را تامین کند.
عضو هیئت علمی گروه اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: طبیعتا این سوال مطرح است چرا وی نتوانست کاری کند؟ شومپیتر از بانک به مثابه یک ناظر و کارآفرین نام میبرد. که در مقام ناظر استعدادها را به سمت تولید و نوآوری هدایت میکند و در مقام کارآفرین نیز نه مشوق سوداگری که مشوق نوآوریهای فناورانه است. وی تاکید میکند اگر بانکی بخواهد این دو ویژگی را با هم داشته باشد باید به پنج کارکرد محوری توجه داشته باشد. بانکها باید به جز مسئولیت بسیج پساندازها، ارزیابیکننده پروژهها، تسهیلکننده امور تولید کنندهها، مدیریتکننده ریسکها و کنترل مدیران باشند برای اهتمام آنها به نوآوریهای فناورانه.
مومنی بیان کرد: امروز میبینیم که بانک مرکزی و بانک ملی هم داریم ولی بانکهای ما به طرز غیر متعارفی کارکردهای ضدتوسعهای دارند و در این زمینه گوی سبقت را از بانکهای غیر خصوصی ربودهاند. از اولین پژوهشی که درباره فضای کسبوکار انجام شده تا کنون مدام مطرح میشود که تولیدکنندگان کانون اولیهی بحرانهای خود را تامین مالی میدانند.
وی ادامه داد: طرز عمل بانکها تابعی از ساختار نهادی است. امروز میبینیم که نمیشود با فساد مالی به صورت فعالانه برخورد داشت بدون اینکه مسئله بانکی را اصلاح کنیم. امروز شرایطی داریم که تولیدکنندکان و مردم تنبیه میشوند و در عوض هیچ مشکلی بازدارنده رانتجویان نیستند. اگر قرار باشد به سمت اصلاح برویم، کمتر مولفهای به اندازه بازنگری بانک بانکها یعنی بانک مرکزی موثر باشد.
در این نشست، علی نصیری اقدم - اقتصاد دان - از دیگر سخنرانان بود که چنین اظهار کرد: سوال این است که بانک مرکزی چه کارکردی دارد و چه کمکی میتواند به اقتصاد کند؟ یکی از مباحث مهم در این زمینه بانک مرکزی مستقل است. ریچارد ورنر در این زمینه میگوید: بانک مرکزی مستقل قصهای مبتنی بر پنج محور است. و حالا باید ببینیم این محور چه هستند. بانکداران مرکزی ابتدا قائل به آن هستند که نرخ بهره یک متغیر کلیدی است و اگر نرخ بهره پایین بیاید رشد اقتصادی افزایش مییابد ولی اگر نرخ بهره بالا رود رشد اقتصادی کاهش مییابد. به همین دلیل است که بانک مرکزی در دنیا راجع به افزایش و کاهش ۲۵ صدم درصدی نرخ هم حساسیت دارند و روی این تغییرات حساب باز میکنند که چگونه سیاستهای اقتصادی خود را اعمال کنند.
وی چنین ادامه داد: نکته دوم این است که بانکداران مرکزی روی تعادل در اقتصاد حساسیت دارند. در این زمینه بحث اضافه عرضه و اضافه تقاضا مطرح است. این قیمت آنقدر جابهجا میشود که قیمتها به تعادل برسند. ستون سوم مهم برای بانکداران مرکزی نیز این است که بانک چیزی نیست جز واسطه وجوه. اقتصاد همان اقتصاد تنهاتری است که فقط پولی آمده و خرید و فروش را آسان کرده است و بانک واسطه این مبادله است.
این اقتصاد دان بیان کرد: ستون چهارم به این موضوع اشاره دارد که اگر افراد بخواهند سرمایهگذاری کنند راهی به جز پسانداز ندارند و بانک نیز در این میان چنین کارکردی دارد و کمک میکند پسانداز صورت گیرد.
وی چنین توضیح داد: ستون پنجم وابسته به این است که بازارها آزادانه کار کنند. هیچ مقرراتی نباید دست و پای بازار را ببندد. به این ترتیب باید بانکهای دولتی واگذار و بانک خصوصی تاسیس شود و کمترین مقررات را برایشان را وضع کنید. سوال برنر این است که این پنج ستون چقدر با واقعیت منطبق است؟ آیا اقتصادهای پیشرفته این مسیر را طی کردهاند؟
این اقتصاد دان چنین ادامه داده است: باید بررسی کرد که این پنج ستون درست است؟ طبق تئوریهای موجود لزوما چنین نیست که واسطه باشند بلکه هر زمانی که بخواهند دارایی به دست بیاورند قدرت خلق پول دارند و میتوانند برای پول تصمیم بگیرند. در این جا این نکته مطرح است وقتی بانک میتواند پول خلق کند حاکمیت باید آن را هدایت کند و اگر در مسیری میرود که تخریب گر است مقابل آن را بگیرد. در اینجا اینکه پول کجا میرود و صرف چه میشود اهمیت دارد.
وی چنین بیان کرد: موضوع این است که پس اساسا وظیفه بانک مرکزی چیست که مدام دنبال استقلال بوده است وقتی در رشد ورکود هم چنین تاثیری ندارد؟ به نظر ورنر بانکداران مرکزی تلاش میکنند بگویند همه کار کردهاند که اقتصاد را نجات دهند ولی این سیاستهای بد دولت است که باعث میشود اقتصاد دچار مشکل شود.
وی در خصوص در تعادل بودن بازارها به شرط رها شدن قیمتها گفت: ورنر میگوید تعادلی در بازارها وجود ندارد اما ویژگی اصلی بازارها این است که در بازاری مانند پول و اعتبار عدم تعادل پذیرفته شده و در صورت عدم تعادل چارهای جز جیرهبندی نداریم.
این اقتصاد دان در ادامه سخنانش بیان کرد: بانکها نقش محوری دارند در خلق پول و همچنین اینها تعیین میکنند چه پروژهایی تامین مالی شوند، بنابراین ما نیاز به بانکهایی داریم که کار کرد درستی در اقتصاد داشته باشند. اینجا به یکی از نکات کلیدی میرسیم و آن هدایت اعتبار است. نقش بانک مرکزی این است که پولها به کدام مسیر میروند؟ به سمت پروژههای مهم میرود یا فعالیتهای غیرمولد؟
وی ادامه داد: نکنه بعدی ورنر این است که آیا ما واقعا برای سرمایهگذاری نیاز به دستکاری نرخ بهره و استقراض داریم؟ از نظر وی چنین نیست. ورنر میگوید بانکهای داخلی باید مشخص کنند برای چه پروژهای میخواهند سرمایهگذاری کنند. در این صورت به راحتی از هیچ میتواند پول خلق کند. نقش ناظر بانک مرکزی در این زمینه خیلی مهم است اینکه بانکهایی که پول خلق میکنند این پول را چه میکنند؟
او این را هم اضافه کرد: بحران بدهیهای خارجی کشورهای در حال توسعه بیهوده ایجاد شده است. آنها هدایت شدند به انجام کاری که خود در داخل میتوانستند انجام دهند و به این ترتیب قرض پول از خارج به ابزار استثمار منجر شد.
نصیری اقدم به اوراقی شدن بدهی دولت اشاره کرد و گفت: سوال من این است که چرا این شیوه اجرا شده؟ به این ترتیب بودجه مادام العمر و به صورت تصاعدی درگیر بدهی شده است.
او به موضوع تلاش برای استقلال بانک مرکزی هم اشاره کرد و گفت: در کشور ما روزی ۵۰۰ میلیارد تومان پول خلق میشود ولی تولیدکننده ما نمیتواند استفاده کند. چرا؟ به این دلیل که این پول به بخش مولد هدایت نمیشود. تصور کنید که در چنین شرایطی از استقلال بانک مرکزی هم سخن گفته میشود که این شوخی بیمزهای است چون شدنی نیست و در هیچ کجای دنیا چنین چیزی امکان پذیر نبست. جایی که قدرت خلق پول دارد نمیتواند مستقل باشد چرا که عرصه تنازع است.
وی این را هم گفت: امروز تلاش کردم بگویم بانک مرکزی بانکدار بانکهاست. بانکها میتوانند به پشتوانه دولت چک صادر کند بعد چگونه میتوان به آنها فرصت داد که دولت را بیرون کنند؟ در همه جاهایی که خواستند بانک مرکزی مستقل شود به فاجعه پولی منجر شد چون دولت رفت بیرون و کسان دیگری داخل آمدند و بر جای دولت نشستند و عرصه تنازع شد. تاکید میکنم اصلا نمیشود بانک مرکزی مستقل باشد جایی که ۱۰۰۰ میلیارد پول خلق میشود عرصه تنازع لست.
او به عنوان نکنه آخر گفت: باید بگویم که اصل بحران بانکی ما ریشه در بحران خصوصیسازی بانکها دارد. در باقی کشورها هم همین است. آزادسازی بانکها یعنی دادن اجازه صدور چک حاکمیت به دست افراد. ضمن اینکه دولت هم حق دخالت ندارد. یعنی به دولت بگوییم بیا قدرت خلق پول بده ودخالت نکن. درست است که برخی ممکن است مدام به دنبال آن باشند که نشان دهند در سطح خرد بانک خصوصی عملکرد بهتر و سود بیشتری به دنبال دارد ولی این به علت قدرت خلق پول است و منجر به شکنندگی اقتصاد میشود.
دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید