قدیمیها بر این باورند که پیشگیری همیشه بهتر از درمان است و راه علاج واقعه را باید قبل از طوفان پیشبینی کرد. از این رو شاید بتوان نمونه عینی آن را در ریزش ساختمان پلاسکو که این روزها نقل محفلهاست دید و عنوان کرد.
همچنین اگر بخواهیم رنگ و بوی بازار سرمایهای به این نصیحت قدیمیها بدهیم میتوان به نامه اخیر فعالان بازار سرمایه به رئیس کل بانک مرکزی اشاره کرد که پس از گذشتن آب از سر نماد گروه بانکی در بورس و زیان قابل توجه سهامداران، اهالی بورس قدری دیر دست به قلم شدند و زمانی به درد و مشکل اشاره کردند که دیگر توصیهها و تجویز داروها، دردی از بورس و سهامدارانش دوا نمیکند. نامهای که امضاکنندگانش بانک مرکزی را همانقدر مسئول مشکلات کنونی بازار سهام قلمداد کردهاند که سازمان بورس نیز در آن دست داشته است.
بر این اساس، گویا داستان و انگیزه نگارش نامه بورسیها به رئیس کل بانک مرکزی از اینجا شروع شده که ولی اله سیف در همایش سیاستهای پولی گفته بود بورس مکانی برای قیمتگذاری و ریسک بوده و سهامداران خرد به این نکته آگاه هستند. بنابراین گلهمندی از نوسانات قیمتی و تغییرات شاخص منطقی به نظر نمیرسد. بعلاوه این که چون سازمان بورس پس از مدیریت و حسابرسان مستقل بانکها، رکن سوم مسئول است، انتظار میرود در مورد بانکها با دقت و حساسیت بیشتری عمل کند؛ چرا که شفافسازی یکی از ماموریتهای این نهاد است.
در مقابل هم فعلان بورس نه بخاطر رفع و حل مشکلات بورس و بانکهایش، بلکه برای این که پاسخی به سیف داده و شاید هم طرف سازمان بورس را گرفته و دلجویی از متولیان بازار سهام کرده باشند، طی نامهای خطاب به رئیس کل بانک مرکزی گفتهاند نوسانات منفی سهام بانکها و دود شدن چند هزار میلیارد تومان از ثروت سهامداران، جای گلهمندی دارد و تغییر ذائقه یک شبه بانک مرکزی در رابطه با استانداردهای صورتهای مالی بانکها را در رسته سوءمدیریتها طبقهبندی می کنیم نه ریسکها.
همچنین در این نامه آمده است که هیچ کس با شفاف شدن صورتهای مالی بانکها مخالف نبوده است و نیست اما آنچه مورد اختلاف است، نحوه انجام این کار و انداختن تمام هزینه این شفافسازی به دوش سهامداران بانکهاست. مشکلاتی که در طی 40 سال برای بانکها به وجود آمده است و همه از آنها خبر داریم، میتوانست جای یک ساعت در چند سال و با برنامهریزی و حمایت دولت و بانک مرکزی مرتفع شود.
البته هر چند در نامه فعالان بورس به سیف مطالب درست و کارشناسی دیگری هم مطرح شده است که به واقع جای تامل بیشتری برای متولیان امور دارد، اما بنظر میرسد این نامه قدری دیر نگاشته شده و به دست رئیس کل بانک مرکزی رسیده است؛ چرا که حالا چند روزی میشود که بانک ملت به عنوان پیش قراول بانکها پس از شش ماه غیب طولانی به تالار شیشهای برگشته و تا به امروز طی سه روز معاملاتی نزدیک به نیمی از ارزش خود را از دست داده است و این موضوع یعنی نصف شدن سرمایه سهامداران بانکی.
از سوی دیگر تعلل متولیان بازار سرمایه در بازگشایی یکباره نماد شرکتهای گروه بانکی در بورس نیز این روزها موجب شده است تا بورس به مرگ تدریجی گرفتار شود و روند کاهشی و فرسایشی چند ماهه خود را با فرسایش و سرعت بیشتری ادامه دهد.
با همه این تفاسیر باید سخن کوتاه کرد و گفت جدای از این بده بستانهای رسانهای و نتایج بینتیجه احتمالی آن که بدون شک موجب بازگشت نقدینگی و سرمایه دود شده سهامداران در بورس نخواهد شد، میبایست بر این نکته تاکید کرد که چه خوب بود از تیرماه امسال که نماد معاملاتی بانکها در بورس متوقف شد، فعالان بورسی اقدام به برگزاری نشست و جلسات تخصصی و حتی نامهنگاری با متولیان بانک مرکزی و بازار سرمایه در خصوص این گونه موارد میکردند و حالا که کار از کار گذشته است بنظر میرسد نوشداروی نامهنگاری بورسیها دردی از دردهای سهامدارانِ سرمایه بر باد رفته، درمان نکند!
دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید