دوشنبه, 5 آذر 1403 2024,November

پشت‌پرده عجیب موسسات اعتباری از زبان عباس آخوندی/ بیشترین سود را بنیان‌گذاران این موسسات برده‌اند

24 خرداد 1401
پشت‌پرده عجیب موسسات اعتباری از زبان عباس آخوندی/ بیشترین سود را بنیان‌گذاران این موسسات برده‌اند

به گزارش بانک اول هفته گذشته یادداشتی را  در خصوص ابعاد فساد ایجاد شده از سوی موسسه‌های غیرمجاز نوشتید که با واکنش‌های متعددی روبه‌رو بود. در آنجا به این موضوع اشاره کردید که ابعاد فساد صورت گرفته از سوی این موسسه‌ها آنقدر عظیم است که نمی‌توان و نباید به طور ساده از آن گذشت چون دامنه آن ممکن است کل سیستم اقتصادی و اجتماعی را درگیر خود کند. سوال اینجاست که اعتراضات اخیر چقدر از حواشی و چالش‌های موسسات غیرمجاز نشأت می‌گیرد؟

 

اگر با عینک سیاسی به این موضوع نگاه کنیم فضا به سمت مرده باد زنده باد خواهد رفت و این فساد عظیم که تمدن ایران و ایرانشهری را نشانه گرفته در جهت‌گیری‌های سیاسی گم خواهد شد.

 

پس بهتر است بدون توجه به اتفاقات سیاسی و اجتماعی امروز، به نحوه شکل‌گیری این موسسه‌ها و اثری که در اقتصاد ایران بر جا گذاشته‌اند بپردازیم.

 

برای شروع بحث باید ٣ بازیگر این اتفاقات را شناخت. بازیگر اول مالباختگان و سپرده‌گذاران خُرد هستند که دارایی‌شان را در این موسسه‌های سپرده‌گذاری کرده و خود را بازنده بزرگ فساد و کلاهبرداری در این موسسه‌ها می‌دانند. این دسته افراد در حقیقت قربانیان این فساد هستند. البته این را هم در نظر داشته باشید که سپرده‌گذاران در این موسسه‌ها خود به دو دسته تقسیم می‌شوند. دسته نخست سپرده‌گذاران خُرد هستند که از نظر مالی پس‌اندازهای محدودی داشته‌اند و برای دریافت سود بیشتر دارایی‌های کوچک‌شان را به سمت این موسسه‌ها برده‌اند. اما دسته دوم افرادی هوشمند و آشنا به سازوکار بازار پولی هستند که برخی از اینان در حقیقت یا خود جزو موسسان این موسسه‌ها بوده‌اند یا با آنان همسو و مشترک‌المنافع بوده‌اند.

 

این افراد سپرده‌های چند صد میلیونی و گاهی چند ده میلیاردی خود را سپرده‌گذاری کرده و سودهای ٤٠ تا ٨٤درصد را بعضا دریافت کرده‌اند. این افراد طبعا تفاوت اعتبار یک موسسه کوچک با چند ماه سابقه کار در یک شهر دور و با ریسک‌پذیری فوق‌العاده که بیشتر شبیه قماربازی بوده را با یک بانک معتبر که ده‌ها سال سابقه دارد حتما می‌دانسته‌اند.

 

بازیگران نوع دوم سرمایه‌گذاران و موسسان اصلی این موسسه‌ها که خود را پشت مالباختگان پنهان کرده‌اند و محرک آنها در اعتراضات خیابانی از ابتدای امسال تا به حال هستند. این افراد به عنوان طراحان موسسه‌های غیرمجاز به هیچ‌وجه نمی‌توان پذیرفت که از آنچه قرار است اتفاق بیفتد ناآگاه بوده‌اند. بالعکس آنها کاملا می‌دانسته‌اند در چه فضایی گام بر می‌دارند و وارد چه مناسبات اقتصادی خواهند شد .

 

بازیگر سوم دستگاه پولی کشور به عنوان تنظیم‌کننده مقررات پولی و نظارت بر نظام پولی و بانکی کشور است که باید بدانیم تا چه حد در شکل‌گیری این موسسه‌ها و ادامه فعالیت‌شان نقش داشته و در برخورد با آنان از نظر کیفی و کمی چه عملکردی را به نام خود ثبت کرده است. آیا نسبت به پیامدهای شکل‌گیری و رشد قارچ‌گونه این موسسه‌ها آگاه بوده و ارزیابی درستی از آنچه در بازار پولی در حال رخ‌دادن بوده است، داشته یا اینکه بی‌تفاوتی به خرج داده و اجازه داده تا آنان به اقدامات پُر ریسک و همراه با تقلب خود ادامه دهند. در چارچوب این سه بازیگر اصلی می‌توان به گفت‌وگو ادامه داد و از نظر اقتصادی و کارشناسی به آن پرداخت.

 

دلیل بروز چنین فساد گسترده‌ای را در چه می‌دانید؟ ضعف ساختار بانک مرکزی و نداشتن استقلال یا افرادی که به عنوان سیاستگذار در راس آن قرار گرفتند؟

 

این اتفاق ظرف یک یا دو سال رخ نداده و روندی چند ساله داشته که در این مقطع به صورت یک دمل چرکین سرباز کرده است. تاریخچه این موسسه‌ها نشان می‌دهد که در ابتدای دهه ٨٠ تاسیس آنان آغاز شده و در سال‌های ٨٦ و ٨٧ به اوج خود می‌رسد و آثار آن در نهایت در سال‌های ٩٥ و ٩٦ به‌صورت گسترده نمودار می‌شود.

 

نقش‌آفرینی این موسسه‌ها در اقتصاد ایران را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد؛ قبل از سال ٩٣ و بعد از آن. پیش از سال ٩٣ میزان نرخ سود سپرده از نرخ تورم کمتر بوده است. در چنین شرایطی جریان به‌زیان سپرده‌گذار بوده، چون او منابع خود را سپرده‌گذاری کرده و در پایان ارزش اصل پول و سودی که دریافت می‌کرده از روز اولش کمتر بوده است. بنابراین او بازنده اصلی بوده است. اما برنده چه کسی بوده؟ برنده تسهیلات‌گیرنده بوده که در این شرایط توانسته با نرخ سود کمتر از تورم تسهیلات بگیرد و از مابه‌التفاوت نرخ سود و تورم، سود کند.

 

بعد از سال ٩٣ داستان به یک‌باره عوض می‌شود و با توجه به سیاست‌های دولت در راستای کاهش تورم، نرخ تورم از ٤٥ درصد به ١٥ و نهایتا به ١٠ درصد می‌رسد. ولی، نرخ رسمی سود سپرده همچنان١٨درصد و بعدها با هزار زور ١٥درصد باقی می‌ماند. در چنین شرایطی، سپرده‌گذار، سود بیشتری می‌گیرد و این‌بار سپرده‌گذار، برنده و تسهیلات‌گیرنده بازنده می‌شود. پس می‌بینید که صورت مساله عوض شده و کارکرد بازار پول در این دو مقطع کاملا متفاوت است.

 

در شرایط جدید تمایل تسهیلات‌گیرنده برای فعالیت‌های اقتصادی کاهش یافته و تمایل برای فعالیت‌های سوداگرانه افزایش می‌یابد. البته نمی‌دانم این مباحث تا چه حد برای مردم جذاب است اما بهتر است در فضای رسانه در رابطه با این اتفاق هر چه بیشتر گفته و نوشته شود تا مردم در فضایی شفاف متوجه شوند که داستان چیست و چگونه از سال ١٣٨٤ به بعد با افزایش شکاف سیاسی و اجتماعی در ایران، سیاستگذاران اقتصادی وقت، قطار اقتصاد را از ریل خود خارج کردند.

 

چگونه در فضایی که تورم افزایش شتابان یافت گروهی توانسته‌اند از شرایط تورمی کشور به نفع خود استفاده کرده و با شکل دهی چنین موسسه‌هایی سپرده مردم را جذب کرده و به سودهای کلان دست یابند و ساختار اقتصاد ایران را مختل کنند.

 

از سال ١٣٨٤ به بعد دو گروه به نظام پولی ایران یورش بردند؛ گروه اول دولت نهم و دهم بود. رییس دولت وقت می‌گفت چرا بودجه من ١٠٠ هزار میلیارد تومان است و منابع بانکی بیشتر از آن است و من نباید در آن دخیل باشم. این سخن یا طرز تفکر یک مغلطه بزرگ بود و فکر می‌کرد که منابع بانکی که در حقیقت پول مردم است باید در اختیار دولت قرار گرفته و رییس دولت بر آن تسلط داشته باشد. بنابراین می‌توان گفت که این مغلطه کانون فساد را به وجود آورد و بستری برای شکل‌گیری این موسسه‌های اعتباری و فسادی سازمان یافته و بزرگ شد. در ادامه برای مقابله با مقاومت‌هایی که گاهی برخی بانک‌ها از خود نشان می‌دادند، شکل‌گیری موسسه‌های اعتباری و تبدیل آنها به بانک را تسهیل و تشویق کرد. در این ارتباط به عنوان نمونه می‌توان از تبدیل موسسه مالی بنیاد به بانک سینا، تبدیل صندوق قرض‌الحسنه انصارالمجاهدین به بانک انصار و تبدیل صندوق قرض‌الحسنه مهر ایرانیان به بانک مهر ایرانیان نام برد. حتما به یاد دارید که رییس دولت وقت، در سفرهای خود از پول مردم و بیت المال حاتم‌بخشی می‌کرد و فرقی بین سپرده سپرده‌گذاران و بودجه قائل نبود و فکر می‌کرد همه این منابع، پولِ تو جیبی دولت است. مثلا در سفر به یک استان می‌گفت، تمام بدهی کشاورزان به نظام بانکی بخشیده می‌شود در حالی که این منابع، پول مردم بود و هیچ‌کس اجازه نداشت به آن دست درازی کند. مطابق قانون، حتی رییس دولت نمی‌تواند بودجه دولت را به عنوان بیت‌المال حیف کند چه برسد به منابع بانکی که امانت مردم نزد بانک‌هاست.

 

تعمیم چنین تفکری در دولت نهم و دهم سبب شد تا او آزادانه در سپرده سپرده‌گذاران در بازار پولی دخل و تصرف کند و آنان متضرر شوند و در سایه تورم بالا، ارزش پول‌شان کاهش یابد. اما تسهیلات‌گیرندگان، چه خُرد، چه کلان، چه آنکه به عنوان مستضعف وام گرفت و چه کسی که صدها میلیارد تومان را با طرح‌های بدون توجیه و به بهانه‌های مختلف از نظام بانکی تسهیلات دریافت کرد، برنده اصلی این سیاست باشد. دولت نهم و دهم با شعار جلوگیری از رانت‌جویی وارد عرصه سیاسی و مدیریت کشور شد اما دیدیم که با توجه به چنین سازوکاری که در پیش گرفت عملا زمینه ایجاد بزرگ‌ترین مبادله‌های رانتی تاریخ ایران را فراهم کرد. در آن زمان اشتهای تسهیلات‌گیرندگان فزونی یافت چرا که فاصله بین نرخ سود تسهیلات و تورم، بسیار جذاب بود و کسی که تسهیلات دریافت می‌کرد به خاطر این فاصله، ارزش پولی که به بانک بازپرداخت می‌کرد بسیارکمتر از ارزش مبلغ دریافتی وی بود و در واقع زیان این سود تسهیلات‌گیرندگان را، سپرده‌گذاران می‌پرداختند.

 

رفتار بانک‌ها و موسسه‌های چگونه بود؟ آیا نهاد نظارتی صورت‌های مالی از آنان دریافت نمی‌کرد؟

 

ترازنامه واقعی اکثر موسسه‌های منفی در ظاهر مثبت بود. در این مقطع با پدیده پول سمی مواجه شدیم. اما پول سمی چیست؟ بانک می‌گفت: این مقدار سپرده گرفته‌ام به نرخ ١٥ درصد و تسهیلات داده‌ام به نرخ ٢٢ درصد و در اکثر موارد ٢٨ تا ٣٢درصد و افزون بر این، افرادی که تسهیلات‌شان را بازپرداخت نکرده‌اند ٦ درصد جریمه کرده‌ام. بنابراین، معادل مبلغ تسهیلات، سود و جریمه آن را به عنوان درآمد در ترازنامه خود ثبت می‌کرد و معادل مبلغ سپرده و سود آن را در ستون بدهکاری خود ثبت می‌کرد. این ترازنامه بسیار مثبت جلوه می‌کرد. در حالی که کلِ تسهیلات اعطایی بازپرداخت نشده‌بود و بانک باید آن را مشکوک‌الوصول و معادل آن را در ترازنامه خود ذخیره می‌گرفت. این موسسه‌ها، این سود واهی را از بانک خارج و به عنوان سود مالکان توزیع می‌کردند. بدین‌ترتیب میزان سودی که پس از چند سال به سهامداران پرداخت می‌شد از کل سرمایه بانک بیشتر بود. در حالی که همچنان گفته شد، کل این سودها زیان بود و از محل سپرده سپرده‌گذاران برداشت می‌شد. این داستان بین سال‌های ٨٨ تا ٩٢ اوج گرفت. بدین‌ترتیب موضوع از حالت سوءعملکرد موسسه‌های مالی خارج و حالت کلاهبرداری و برداشت از حساب سپرده‌گذاران پیدا کرد. در این فرآیند، بازنده اصلی سپرده‌گذاران و برندگان اصلی تسهیلات‌گیرندگان و سهامداران موسسه‌هایی بودند که این سودهای واهی را به جیب‌شان ریخته‌ بودند و در مواردی این دو گروه برنده یکی بودند. یعنی یک‌بار به عنوان تسهیلات‌گیرنده از منابع برداشت می‌کردند و یک‌بار به عنوان سهامدار موسسه مالی.

 

به این صحنه توجه کنید: به ظاهر همه‌چیز قانونی است؛ سپرده‌گذار پولش را سپرده‌گذاری کرده و سودش را گرفته است، تسهیلات‌گیرنده تسهیلات گرفته و اصل تسهیلات، سود و جریمه آن به عنوان سود سهامدار پرداخت شده و ترازنامه بانک‌های هم مثبت نشان داده شده است. حال آنکه اساسا سودی ایجاد نشده و کل داستان یک نمایش بیش نیست. می‌بینید که چه فساد سازمان‌یافته‌ای شکل گرفته است.

اخبار مرتبط
در شرایطی که کارمندان بانک انتظار داشتند همانند سایر ادارات شامل 2 روز تعطیلی در آخر هفته باشند٬ قرار گرفتند نام بانک ها در کنار ارگان های نظامی و انتظامی و بیمارستانها و ... که شامل لایحه فوق نمی شوند موجی از نامیدی را در میان این قشر که از پر کارترین کارمندان کشور هستند ایجاد کرد و باعث تعجب بسیاری از کارشناسان شد . چرا که ارگانهایی مثل بیمارستان ها ٬ مراکز نظامی ٬ انتظامی و ... شیفت کار هستند و به صورت 24 ساعته در تمام ایام و تعطیلات رسمی هم فعالیت دارند ٬ در صورتی که این موضوع در مورد بانک
بانک اول - بانک دی شرایطی را فراهم کرده که متقاضیان واجد شرایط بتوانند وام 200 میلیون تومانی طرح «فرزانه ارزش آفرین» را دریافت کنند. متقاضیان برای دریافت این وام باید در یکی از شعب بانک دی سپرده قرض الحسنه داشته باشند.
بانک اول - سازمان جمع‌آوری و فروش اموال تملیکی اعلام‌ کرد: پنجمین مزایده سراسری املاک و مستغلات این سازمان در سال جاری از طریق سامانه مزایده الکترونیک دولت (ستاد)، از امروز برگزار می‌شود.

دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید

captcha


امتیاز:

دسته بندی مقالات
آخرین مقالات