به گزارش بانک اول - از مقابل فروشگاهی میگذریم، لباسی در ویترین توجه ما را جلب میکند، برچسب قیمت ندارد، تمایل به خرید آن داریم، یک ارزشگذاری ذهنی میکنیم و با هزینهای که میتوانیم صرف آن کنیم، مقایسه کرده و به داخل فروشگاه میرویم. یا درست ارزشگذاری کردهایم یا نادرست! اما ملاک ارزشگذاری ذهنی ما چه بوده است؟ به گذشته دورتر برگردیم؛ در هنگامیکه مبادلات به صورت کالا به کالا بود. چه چیزی باعث میشد تا یک کیسه برنج در مقابل یک گوزن مبادله شود، چرا دو کیسه یا بیشتر مبنای مبادله نبوده است؟ سادهترین جواب و مقبولترین جوابی که به این پرسش داده میشود این است که ارزش هر کالا، به صورت ذهنی تعیین میشود و مبنای آن مطلوبیتی است که از مبادله حاصل میشود. گاهی حاضرید در یک مکان و زمان خاصی یک بطری آب معدنی را چند برابر بیشتر از قیمت درج شده روی آن بخرید و از این خرید، لذت هم میبرید! مسافری که برنامهریزی کرده و مطلوبیتی از سفر خارجی بهدست میآورد، ممکن است همان لذتی را از خرید دلار 10 هزار تومانی ببرد که مسافر دیگری با خرید دلار 4200 تومانی. پس اولین نکته در ارزشگذاری، مطلوبیت حاصل از نتیجه ارزشگذاری است.
ارزش پول ملی چگونه تعیین میشود؟
واقعیت این است که هرچند در دنیای امروز، کالاها توسط مدلهای مختلفی میتوانند قیمتگذاری شوند، لیکن با جزءکردن اجزا و هزینههای آنها به نقاطی میرسیم که دیگر فقط ارزشگذاری ذهنی در آنها صورت میپذیرد و ارزش اولیه، حاصل هیچ مدلی نیست. بنابراین اقتصاددانان، میگویند که ملاک تصمیمگیری، قیمتهای نسبی است و چیزی به اسم قیمت مطلق وجود ندارد؛ یعنی قیمت کالاها در مقایسه با یکدیگر تعیین میشود.
نکته دیگر این است که پول در مبادلات، نقش تسهیلکنندگی دارد و بالذات هیچ ارزشی ندارد. هر قدر با یک برگ اسکناس یا یک واحد پولی بتوان کالا و خدمت بیشتری دریافت کرد، آن واحد پولی قدرت بیشتری دارد. اما چه چیزی به پول، قدرت داده است؟ با یک مثال ملموس موضوع روشن میشود. فروشنده کالایی میخواهد در برابر کالای فروخته شده، یک فقره چک دریافت کند. چه چیزی باعث خواهد شد تا او با طیب خاطر، این چک را بپذیرید؟ جواب روشن است: اعتبار صاحب چک. چه چیزی به صاحب چک اعتبار داده است؟ داراییهای او، تخصصها و دانش او، پیشه و کسب او، خوشنامی و روابط حسنه او. در سطح بینالملل هم همین اتفاق میافتد. کشوری که دارای داراییهای زیادی از جمله ذخایر طلا و ذخایر معدنی است، نیروهای متخصص فراوانی دارد، صاحب فناوری و تکنولوژی است، تولیدات زیاد و با کیفیت دارد، ثبات سیاسی و اقتصادی خوبی دارد، روابط حسنه سیاسی و بینالمللی دارد، دارای پول معتبرتری است و کشورهای دیگر به راحتی با آن کشور وارد مبادلات تجاری میشوند.
پس پاسخ سوال اول این است که اولا ارزش پول هر کشور در مقایسه با سایر کشورها معنی دارد که مصداق نسبی بودن قیمتهاست. ثانیا ملاک تعیین ارزش پول هر کشور یک ملاک ذهنی است که مترتب بر ثبات ساختار سیاسی و اقتصادی کشور، تخصصهای موجود در آن، منابع و ذخایر کشور، تولیدات و تکنولوژیهای موجود در آن کشور و روابط سیاسی بینالمللی آن کشور با سایر کشورهاست. کشوری مثل ژاپن بدون داشتن ذخایر قابل توجه طلا، به صرف داشتن تکنولوژی و تولید محصولات باکیفیت توانسته پول پرقدرت و مقبولی در سطح بینالملل داشته باشد و در مقابل برخی کشورها با ذخایر فراوان طلا و سایر ذخایر معدنی به دلیل عدم ثبات سیاسی دارای پولهای رایج بیارزشی در سطح بینالمللی هستند.
چه مکانیسمی ارزش پول ملی را کاهش
یا افزایش میدهد؟
حال به پرسش دوم میرسیم که چه مکانیسمی میتواند ارزش پول ملی را کاهش یا افزایش دهد؟ در بخش اول، پاسخ این پرسش نیز به مقدار زیادی داده شد. اگر کشوری بتواند تولیدات با کیفیت و بهرهمند از تکنولوژی را همراه با توسعه سرمایه انسانی، افزایش دهد، منابع در اختیار خود را افزایش دهد، روابط سیاسی بینالمللی خود را بهبود بخشد، ارزش پول ملیاش بیشتر خواهد شد. این افزایش ارزش پول ملی در قیمتهای نسبی پولها یا همان نرخ برابری ارزها، خود را نشان میدهد؛ یعنی با افزایش ارزش پول ملی، میتوان تعداد واحدهای بیشتری از پول سایر کشورها بهدست آورد یا از کالا و خدمات بیشتری از آنها دریافت کرد. نکته قابل تأمل این است که افزایش ارزش پول ملی که یک امر ذهنی به واسطه تغییرات گفته شده است، در قیمت برابری ارزها نمود پیدا میکند، اما عمده جامعه این تصور را دارد که تغییرات برابری نرخ ارزها، منجر به تغییر ارزش پول ملی خواهد شد.
ارزش پول ملی متأثر از برابری نرخ ارزها نیست، بلکه تغییرات ارزش پول ملی در تغییرات نرخ ارز دیده میشود. مثال واضح، داشبورد اتومبیل است. اولا اعداد و ارقام نمایانشده در داشبورد، حاصل فعالیت اجزای درونی خودرو، مثل موتور، سیستم تعلیق و ... است، ثانیا تغییرات عملکرد اجزای خودرو در اعداد داشبورد دیده میشود و ثالثا تغییر در اعداد داشبورد بدون تغییر در عملکرد خودرو امکانپذیر نیست و هرگونه تغییری غیر از این روش، در عملکرد خودرو تأثیری ندارد.
تغییر در ارزش پول ملی با دستکاری نرخ برابری ارزها امکانپذیر نیست. برای هر تغییری لازم است تا عملکرد اقتصادی و سیاسی کشور تغییر یابد. برای تغییر در عملکرد اقتصادی و سیاسی، ابزارهای متفاوتی وجود دارد. افزایش تولید با کیفیت بهواسطه جذب دانش لازم از کشورهای صاحب تکنولوژی، افزایش سرمایه لازم برای تولید با جذب سرمایههای خارجی، ایجاد ثبات در بازارها با کنترل انتظارات و بهبود روابط سیاسی. نکته بسیار مهم این است که مکانیسمهای فوق همزمان عمل میکنند و تحریک یکی بدون توجه به سایر متغیرها، عملکرد موفقی نخواهد داشت. مثلا افزایش نرخ بهره برای جذب سرمایه، بدون ثبات سیاسی و ثبات قوانین، امکانپذیر نیست.
چرا باید ارزش پول ملی کاهش یا افزایش یابد؟
در نهایت به پاسخ پرسش سوم میرسیم که چرا باید ارزش پول ملی کاهش یا افزایش یابد؟ طبق مطالب بیان شده در قبل، هرچه اقتصاد ملی و سیاست خارجی، پویاتر و باثباتتر باشد و هرچه تولیدات باکیفیتتر صورتگیرد، ارزش پول ملی افزایش مییابد، آیا این وضعیت اشکالی دارد؟ قطعا هیچ کشوری نیست که بتواند تمام نیازهای خود را برطرف کند، در ضمن تداوم تولید نیازمند بازارهای جدید است، از اینرو لازم است تا در عرصه بینالمللی مراودات تجاری صورت گیرد. حال کشوری که دارای پول ارزشمندتری هست یا دائما ارزش پولش در حال افزایش است، نمیتواند صادرکننده موفقی باشد، چرا که سایرین با پولهای کم ارزش خود، کالا و خدمات کمتری از این کشور میتوانند تهیه کنند، پس به ناچار کشور اول، برای تداوم تولید و صادرات میتواند چند سیاست اتخاذ کند.
اول اینکه کالاهای صادراتی را ارزانتر از کالاهای داخلی به فروش برساند که یقینا این امر علاوهبر نارضایتی داخلی، هزینههای تولید را افزایش داده و برای جبران یارانه پرداختی به کشورهای خارجی، قیمت محصولات داخلی افزایش مییابد؛ سیاستی که در عرضه خودروهای داخلی و محصولات پتروشیمی در این چندساله مسئولان اتخاذ کردند و عواقب آن را در افزایش نارضایتی و قیمتهای داخلی شاهد بودیم. سیاست دیگر این است که عوارض صادرات و هزینههای تجارت را کاهش دهد که این امر موجب کاهش درآمدهای دولت خواهد بود. اما راهحل نهایی این است که بادستکاری نرخ برابری ارزها یا همان عقربههای داشبورد خودرو، ارزش پول ملی خود را به ظاهر کاهش دهد. توجه کنید که هیچ کشوری حاضر نیست تا ارزش پول خود را به صورت واقعی و با کاهش تولید یا تولید بیکیفیت یا بیثباتی اقتصادی و سیاسی کاهش دهد.
اما نکته مهم این است که این دستکاری چگونه صورت میگیرد، زیرا میدانیم هرگونه تغییر در این نرخ، بایستی از درون اقتصاد و عملکرد داخلی آن صورت پذیرد. اینجاست که تصمیمسازان و تصمیمگیران عرصههای کلان باید به دقت عمل کنند. در این میان میتوان گفت که عمدهترین نقش را بانکهای مرکزی بر عهده دارند. فرض کنید بانک مرکزی میخواهد قیمت دلار یا همان نرخ برابری ریال در برابر دلار افزایش یابد و بدین صورت ارزش ظاهری پول ملی کاهش یابد، پس وارد بازار شده، اقدام به جمعآوری دلار از بازار کرده و موجب افزایش قیمت آن میشود. اما آنچه دقت لازم دارد این است که افزایش قیمت دلار در اقتصاد ایران، موجب افزایش هزینههای تولید، افزایش انتظارات تورمی و بالتبع افزایش قیمتهای داخلی میشود و این امر با حفظ ارزش واقعی پول ملی که همان حفظ ارزش قدرت خرید داخلی است، منافات دارد. ثبات اقتصادی خود را در حفظ قدرت خرید داخلی نمایان میکند. بهطور ساده حفظ قدرت خرید داخلی یعنی اینکه یک اسکناس هزار تومانی در امسال، تقریبا بتواند به اندازه سال گذشته یا سالهای گذشته، کالا و خدمات مشابه را در اختیار قرار دهد. قدرت خرید داخلی در تغییرات شاخص قیمتها یا همان تورم نمود پیدا میکند. دولت و بانک مرکزی با اتخاذ هرگونه سیاستی باید باعث شود تا تغییرات شاخص قیمت یا تورم در حداقل ممکن صورت پذیرد. البته وارد بحث هدفگیری تورم برای رشد اقتصادی در این مجال نخواهیم شد، ولی آنچه به تجربه اثبات شده این است که تورمهای بالا و طولانی، در هیچ شرایطی منجر به رشد و رونق اقتصادی نشدهاند. متاسفانه در سنوات گذشته همواره شاهد این اتفاق بودهایم که سیاستهای اتخاذی بانک مرکزی یک بعدی بوده و عواقب ناگوار کاهش ارزش پول ملی بیشتر از فواید آن شده است.
در انتها یادآور میشود که اولا ارزش پول ملی، همان برابری نرخ ارزها نیست، ثانیا ارزش واقعی پول ملی دائما بایستی در حال افزایش باشد و آن چیزی که برای تنظیم صادرات، واردات و ورود و خروج سرمایههای خارجی صورت میگیرد، تغییر در ارزش ظاهری پول ملی است، ثالثا هرگونه تغییر در ارزش ظاهری پول ملی باید با دقت و مکانیسم قابل کنترل با کمترین پیامد در اقتصاد واقعی صورت پذیرد. توجه داریم که افزایش ارزش پول ملی با کاهش نرخ برابری ارزها در برابر ریال، صورت نمیگیرد، بلکه با افزایش تولید باکیفیت و همراه با تکنولوژیهای نوین، ثبات سیاسی و اقتصادی داخلی، افزایش دانش و تخصص سرمایه انسانی و بهبود روابط در سیاست خارجی صورت میپذیرد. هرگونه دخالت در بازار ارز و کاهش برابری قیمت دلار در برابر ریال موجب افزایش ارزش پول ملی نیست و نخواهد بود.
*سعید لطفی
دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید